کایجی ایتو که بدهی زیادی دارد به زندگی قبلی خود باز می گردد. یک روز در حالی که در خیابان راه می رفت، یوجی اندو را می بیند که می خواهد او را برای پولی که کایجی به گروه تیا بدهکار است، شکار کند. کایجی که از این موضوع بی خبر است، اندو را دنبال می کند و امیدوار است که نوعی بازی برای کسب درآمد بدست آورد، اما خیلی زود متوجه قصد واقعی اندو و دزدیده شدنش می شود. وقتی گروه تیا متوجه می شوند که کایجی نمی تواند پول آنها را پس بدهد، او را برای کار در یک کمپ زیرزمینی می فرستند. به او می گویند که قرار است 15 سال با بقیه بدهکاران آنجا زندگی کند تا آزاد شود. تنها آرزوی او این است که روزی آنقدر پول به دست آورد تا آزادی خود را به دست آورد. اما به همان اندازه که حرص او برایش خطرناک است، این احتمال وجود دارد که زودتر از آنچه فکر می کند از آنجا رها شود.