هیولا
r کنزو تنما یک پزشک جوان ژاپنی است که به عنوان جراح مغز و اعصاب در بیمارستانی که توسط هاینمن اداره می شود کار می کند و رتبه های بالاتر را یکی پس از دیگری طی می کند و به موفقیت و شهرت بسیار بالایی دست می یابد و با دختر هاینمن اوا نامزد می کند، اما او مخالف درمان است. سیاست هایی که توسط بیمارستان برای بیماران مختلف اتخاذ شده و همواره به دنبال تغییر آنها است. یک روز دو قلو مجروح را به بیمارستان می آورند که یکی از آنها گلوله به سرش زخمی شده و دیگری با خودش زمزمه می کند. پس از مدت کوتاهی، بیمار دیگری که از چهره های برجسته سیاسی است وارد بیمارستان می شود و تنما تصمیم می گیرد که برخلاف سیاست های بیمارستان برود و اولین بیمار را با تصمیم بیمار اول جراحی کند. او نجات می یابد، اما سیاستمدار جان خود را از دست می دهد، بنابراین تنما همه چیز، حتی نامزدش را از دست می دهد... پس از اخراج تنما، قتل های مرموز در بیمارستان رخ می دهد و اکثر پزشکان به طور مرموزی به قتل می رسند، و هاینمن، رئیس سازمان بیمارستان نیز یکی از قربانیان است، بنابراین همه نگاه ها به تنما معطوف می شود.