روزی روزگاری سرزمین تاگنکیو سرزمینی آرام و آرام بود. جایی که انسان ها و یوکای با هم زندگی می کردند. بعداً افرادی ظاهر شدند که می خواستند جیوموا را احیا کنند. یوکای بزرگی که پانصد سال پیش توسط خدای جنگ ناتاکو تایشی کشته شد و در قلعه هوتو دفن شد. با استفاده از کیمیا و جادو، امواج منفی به همین دلیل در سراسر تاگنکیو پخش می شود و باعث می شود که یوکای دیوانه شود و به بشریت حمله کند. برای نجات این سرزمین، کانزوئن بوساتو به سون گوکو، گانجیو سازنو، شا گوجیو و چو هوکای دستور می دهد که به غرب بروند. این چهار نفر برای توقف آزمایشی که منجر به تولد دوباره گیموآ خواهد شد، سفری را آغاز کردند. در طول راه، آنها با Hazel Gross و همراهش Gato آشنا می شوند که یک کاربر جادویی عجیب است که از ارواح youkai برای زنده کردن مردگان استفاده می کند. هر دو نفر به این چهار نفر می پیوندند. همراه با اوکوکو سازنو، مردی که تجربه ای طولانی را به همراه دارد و در سایه ها سرگردان است. شخصیت های فراموش نشدنی، درام و سبک اکشن فریبنده در داستانی درباره پیوند بین این چهار نفر.