زن جوانی که به شدت بیمار است، بیشتر عمر خود را در بیمارستان به بازی های اتوم گذرانده تا وقت خود را به خود مشغول کند. اما یک روز او در یکی از این بازی ها به عنوان نقش منفی داستان خود را در میانه صحنه می بیند و نامش لورن دوتریچ است. در مهمانی پایان ترم زمستانی آکادمی، شاهزاده و دوست دوران کودکی ایرنه، سدریک ژان المیر، علنا نامزدی خود را با ایرنه قطع می کند و اعلام می کند که عاشق لیلیا رینورث، شخصیت اصلی زن است. زن جوان که از آینده دردناکی که در انتظارش است آگاه است و می خواهد تغییر کند، تصمیم می گیرد غول پایان بازی، "شاه شیطان" و برادر ناتنی سدریک، کلود-ژان-المیر را شکست دهد و عاشق او می شود. . با گذشت زمان، آیا ایرن در برنامه های خود موفق خواهد شد یا محکوم به پایان تلخی خواهد بود که در انتظارش است؟