در زمان های قدیم شمشیر زن شجاعی وجود داشت که به «قهرمان» معروف بود، دیو بود که مردم را رنج می برد. قهرمان و همراهانش برای به چالش کشیدن شیطان به نبرد آمدند و با ترکیب قدرت هایشان نبرد کامل شد. این جزیره که دیگر جای شلوغی نبود، به مکانی آرام تبدیل شد که همه می توانستند در کنار هم در آرامش زندگی کنند. چند سال بعد، دیو زنده شد. قهرمان زمان ما، دای، در جزیره ای دورافتاده در دریاهای جنوبی زندگی می کند و رویای تبدیل شدن به یک قهرمان بزرگ را در سر می پروراند. زمانی که او از زنده شدن دوباره دیو مطلع می شود، دای و دوستانش این وظیفه را بر عهده می گیرند که جلوی او و نیروی شیطانی که او را دوباره زنده کرده است بگیرند. در طول این داستان، دای، هویت "قهرمان"، حقیقتی که در پشت نیروهای شیطانی است که شیطان را زنده کرده اند و قدرت های پنهان دای را که در موقعیت های حساس آشکار می شوند، کشف می کند.