شینگو ایچینومیا، مرد 25 ساله ای که در یک شرکت کار می کند، در حالی که به روز کاری شلوغ فردا فکر می کند، به خواب می رود. اما وقتی از خواب بیدار می شود، خود را در اتاقی ناآشنا می بیند و متوجه می شود که درون بدن یک پسر بچه 6 ساله قرار دارد و جسم و روان او را تسخیر کرده است. به زودی از خاطرات پسر متوجه می شود که او کوچکترین پسر یک خانواده فقیر اصیل است که در یک مکان دورافتاده زندگی می کنند. از آنجایی که او فاقد استعداد مدیریتی است، نمی تواند هیچ کاری برای مدیریت املاک وسیع خانواده اش انجام دهد. اما خوشبختانه او استعداد نادری دارد: استعداد جادوگری. متأسفانه اگرچه استعداد او ممکن است برای خانواده ارمغان موفقیت به همراه داشته باشد، اما در شرایط او فقط فاجعه به بار می آورد. این آغاز داستان این پسر، Wendelin van Benno Baumeister در این دنیای خشن و خشن است.