رعد و برق مردم را می کشد، شایعات پخش می شود، و سربازان شوم چهره موش در سراسر پایتخت امپراتوری بیداد می کنند. به نظر می رسد همه چیز به رازهای سلسله سابق اشاره دارد که با رعد و برق و آتش از بین رفته است. یک جفت دست سه مرد جوان بسیار متفاوت را به هم نزدیک کرد. به Jing Yifei، استاد زن سرد و مغرور گارد Jinwu، دستور داده شد تا حقیقت را در مورد سربازان موش دریابد. بای چی، از نوادگان Jieyi که در انزوا در کوهستان زندگی می کند، استاد خود را به پایین رفتن از کوه هدایت کرد تا یک استاد ماشین جوان را پیدا کند تا به گارد Jinwu بپیوندد. اما فردی که او به دنبالش بود، یعنی «کین مینگ»، او را فریب می داد و می دزدید!؟ با ادامه همکاری هر سه آنها، به تدریج به حقیقت در مورد لی هوو نزدیکتر شدند.