یوری و خواهر دوقلویش یوکی از دوران کودکی بسیار صمیمی بودند، اما اخیراً یوری نسبت به ایکو سرد شده است و همیشه سعی می کند از او فاصله بگیرد.
ایکو از رفتار یوری گیج می شود، در واقع یوری عاشق ایکو است و این عشق ممنوع باعث شده تا یوری نتواند شب ها راحت بخوابد، زیرا یوری و ایکو در یک اتاق زندگی می کنند.
یوری سعی کرد با خوابیدن با بهترین دوست ایکو احساسات خود را آرام کند. او حتی برای دوری از ایکو به مدرسه ای در شهر دیگری مراجعه کرد. وقتی ایکو شروع به صحبت در مورد دوست پسر جدیدش و قرار گذاشتن با او کرد، یوری دیگر نمی توانست در مورد آن صحبت کند.
احساساتش ساکت می ماند. حالا یوری می خواهد اعتراف کند و خواهرش را خودش کند. ایکو برادرش را دوست دارد و میخواهد که آنها برای همیشه با هم باشند، بنابراین برای جمع کردن آنها دست به هر کاری میزند. اما یوری می خواهد ایکو را به عنوان معشوقه خود داشته باشد. نه مثل یک خواهر وفادار