در نواحی تاریک و یخی جهان، نه جسد اژدهای عظیم به یک تابوت برنزی باستانی بسته شده بود. به نظر می رسد که آنها از بدو تولد در آنجا ثابت بوده اند. چنین صحنه شگفت انگیزی توسط یک کاوشگر فضایی شناور در فضای بیرونی ثبت شد.
نه اژدها و تابوت مرموز برنزی مردم را به این فکر واداشت که آیا به دوران باستان باز می گردند یا به سادگی به آن سوی جهان می رسند. دنیای اسطوره ای غول پیکری شکل گرفت که در آن جاودانگی به تدریج ظاهر شد و رویدادهای ماوراء الطبیعه پیوسته رخ می داد.
افراد بیشماری شروع به یافتن ردپای خود (دائو) در چنین قلمرو افسانهای کردند. اشتیاق او مانند یک موج متلاطم اقیانوس بود که هرگز متوقف نمی شد. گرمای خونش مثل فوران آتشفشان بود. میل آنها به قدرت و جاودانگی بدون اینکه بدانند آنها را به ورطه ورطه کشاند.
سی و سه همکلاسی پس از فارغ التحصیلی یک گردهمایی مجدد برگزار کردند. دوستی آنها آزمایش شد زیرا تابوت برنزی آنها را از زمین دور کرد و به یک سیاره ناشناخته دیگر برد. میل به زندگی آنها را مجبور کرد که راه خدایان باستانی را دنبال کنند. آیا با ورود به دنیای جدید تزکیه، آیا هر یک از آنها به جاودانگی دست خواهند یافت یا همگی در این راه خواهند مرد؟